کد مطلب:149429 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:134

تربیت هاشمی و اموی در جاهلیت
عقاد می گوید (ص 49): «كان بنو هاشم یعملون فی الرئاسة الدینیة، و بنو عبد شمس یعملون فی التجارة أو الرئاسة السیاسیة و هما ما هما فی الجاهلیة من الربا و المماكسة و الغبن و التطفیف و التزییف، فلا عجب أن یختلفا هذا الاختلاف بین أخلاق الصراحة و أخلاق المساومة،


و بین وسائل الایمان و وسائل الحیلة علی النجاح [1] (مقصود اختلاف تربیت این دو اسره است)». بعد می گوید: ریاست دینی بنی هاشم نظیر متولی گری كهان بی عقیده نبود، بلكه خود آنها بیش از هر كسی به احترام كعبه و به خدا ایمان داشتند. قصه ی قصد ذبح عبدالمطلب فرزند خود را ادل دلیل بر این مطلب است.

بعد می گوید: همین اخلاق عالی هاشمی بعد از ظهور نبوت به نحو كاملتری در اعقاب ظهور كرد به طوری كه آل علی علیه السلام تا قرنها بعد كه انسان مطالعه می كند، می بیند افرادی را كه گویا علی كوچكی هستند (ذریة بعضها من بعض. ابا عبدالله هم كه در عاشورا از «حجور طابت و طهرت» نام برد. قصه ی علی اكبر و خواندن ابا عبدالله این آیه را) و آنگاه قصه ی یحیی بن عمر علوی را به عنوان نمونه ذكر می كند. [2] .


[1] [بني هاشم در مورد رياست ديني كار مي كردند، و بني عبد شمس در تجارت و رياست سياسي، كه در جاهليت عبارت بود از ربا و چانه زدن در نرخ اجناس و كلاه گذاشتن سر ديگران و كم فروشي و اجناس معيوب را به ديگران انداختن. لذا شگفتي ندارد كه اين اختلاف فاحش ميان آنها باشد، ميان رك گويي و روراستي و اخلاق بازاري و معامله گري، و ميان وسائل ايمان و وسائل حقه بازي براي رسيدن به هدف.].

[2] ابوالشهداء ص 52.